دستور دعاي فرج جهت رفع گرفتاري


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : 2 آبان 1399
بازدید : 87
نویسنده : تینا

دستور دعاي فرج جهت رفع گرفتاري

ابو الحسن‏بن ابى البغل كاتب گفت : به عهده گرفتم كارى را از جانب ابى منصوربن صالحان و واقع شد بين من و او مطلبى كه باعث شد بر پنهان شدن من از وى ، ( از دست او فرار نمودم ) پس در جستجوى من بر آمد و من مدّتى پنهان و هراسان بودم ،

 

 آنگاه تصميم گرفتم در شب جمعه به زيارت مقابر قريش ( يعنى مرقد منوّر حضرت كاظم و امام جوادعليهما السلام ) بروم ، و عزم كردم كه شب را براى دعا و حاجت در آنجا به سر برم ، و در آن شب باران و باد شديدى بود ، پس خواهش نمودم از ابى جعفر قيّم ( متولّى حرم ) كه دربهاى حرم شريف را ببندد و سعى كند آن حرم شريف خالى باشد تا آنكه من خلوت كنم براى آنچه مى‏خواهم از دعا و نيايش ، پس خواهش مرا پذيرفت و دربها را بست ،
  و چون نيمه شب شد و در آنجا تنها شدم ، شروع كردم به نماز و زيارت و دعا ، در اين حال بودم كه ناگاه شنيدم صداى پائى از سمت قبر شريف مولايم موسى‏بن جعفرعليه السلام به گوش مى‏رسد و ديدم مردى را كه زيارت مى‏كند به اين كيفيّت : سلام كرد بر آدم و پيامبران اولوالعزم عليهم السلام آنگاه بر ائمّه عليهم السلام نيز يكى يكى سلام كرد تا آنكه رسيد به امام زمان‏عليه السلام ، ولى او را ذكر نكرد ، من تعجّب كردم از اين عمل او و گفتم : شايد او را ( يعنى امام زمان‏عليه السلام را ) فراموش كرده ، يا نمى‏شناسد ، يا اين مذهبى است براى اين مرد ، پس چون از زيارت فارغ شد دو ركعت نماز خواند و روى كرد به مرقد منوّره امام جوادعليه السلام و به همان طريق زيارت كرد و دو ركعت نماز خواند ( و من از او مى‏ترسيدم ) و او جوانى بود كامل ، و جامه سفيدى بر تن داشت و عمّامه‏اى بر سر داشت كه تحت الحنك آن را باز كرده بود ، و همچنين رِدائى بر كتف انداخته بود ، پس خطاب به من كرد و فرمود : اى ابو الحسن‏بن ابى البغل! چرا غافلى از دعاى فرج؟ گفتم : آن دعا كدام است اى سيّد من؟ فرمود : دو ركعت نماز به جاى مى‏آورى و ( پس از نماز ) مى‏گوئى : يا مَنْ اَظْهَرَ الْجَميلَ ، وَ سَتَرَ الْقَبيحَ ، يا مَنْ لَمْ يُؤاخِذْ بِالْجَريرَةِ ، وَ لَمْ يَهْتِكِ السِّتْرَ ، يا عَظيمَ الْمَنِّ ، يا كَريمَ الصَّفْحِ ، يا حَسَنَ التَّجاوُزِ ، يا واسِعَ الْمَغْفِرَةِ ، يا باسِطَ الْيَدَيْنِ بِالرَّحْمَةِ ، يا مُنْتَهى‏ كُلِّ نَجْوى‏ و يا غايَةَ كُلِّ شَكْوى‏ ، يا عَوْنَ كُلِّ مُسْتَعينٍ ، يا مُبْتَدِئٌ بِالنِّعَمِ قَبْلَ اِسْتِحْقاقِها ،
 سپس ده مرتبه مى‏گوئى : يا رَبّاهُ ، و ده مرتبه : يا سَيِّداهُ ، و ده مرتبه : يا مَوْلاهُ ، و ده مرتبه : يا غايَتاهُ ، و ده مرتبه : يا مُنْتَهى‏ رَغْبَتاهُ ، و سپس ادامه مى‏دهى : « اَسْئَلُكَ بِحَقِّ هذِهِ الاَسْماءِ وَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرينَ عليهم السلام اِلاّ ما كَشَفْتَ كَرْبى‏ وَ نَفَّسْتَ هَمّى‏ وَ فَرَّجْتَ غَمّى‏ ، وَ اَصْلَحْتَ حالى‏ »
 و بعد از آن دعا كن و بخواه از خداوند آنچه را كه مى‏خواهى ، آنگاه طرف راست صورت را بر زمين بگذار و صد مرتبه عرض كن : يا مُحَمَّدُ يا عَلى‏ ، يا عَلىُّ يا مُحَمَّد ، اِكْفِيانى‏ فَاِنَّكُما كافِياىَ وَانْصُرانى‏ فَاِنَّكُما ناصِراىَ ،
 سپس طرف چپ صورت را بر زمين بگذار و صد مرتبه بگو : « اَدْرِكْنى‏ » و بعد از آن نيز با يك نَفَس مى‏گوئى « اَلْغَوْثُ ، اَلْغَوْثُ » و بعد از آن سر بر مى‏دارى ، پس به درستيكه خداوند تعالى به كرم خود بر مى‏آورد حاجت تو را انشاءاللّه تعالى .
 پس چون مشغول شدم به نماز و دعا بيرون رفت آن مرد از حرم شريف ، و چون من از نماز فارغ شدم به طرف ابى جعفر ( متولّى ) رفتم تا آنكه از او سؤال كنم از اين مرد كه چگونه داخل شده بود ، پس ديدم همه دربها بسته و قفل بود ، تعجّب كردم و با خود گفتم شايد دربى اينجا باشد كه من از آن آگاهى ندارم ، پس خودم را به ابى جعفر ( قيّم ) رسانيدم و او نيز از اطاق چراغهاى حرم شريف بيرون آمد ، من از او در مورد آن مرد و چگونگى داخل شدن او سؤال كردم ، جواب داد چناچه مى‏بينى همه دربها قفل است و من آنها را باز نكردم ، پس من به او خبر دادم از ملاقاتم با آن مرد ، گفت : آرى اين آقا و مولايمان صاحب‏الزّمان است و من آن حضرت را مكرّر مشاهده نموده‏ام در مانند چنين شبى در موقع خالى شدن حرم شريف از مردم ،
 پس تأسّف خوردم از اينكه آن حضرت را نشناخته‏ام ، آنگاه نزديك طلوع خورشيد از حرم شريف بيرون رفتم به سوى مخفيگاه خودم .
 آن روز به عصر نرسيده بود كه اصحاب ابن صالحان ( همان كسى كه در تعقيب ابوالحسن بود ) جوياى من شدند و از رفقاى من سؤال مى‏كردند از حال من ، در حالى كه امان نامه‏اى از طرف وزير براى من آورده بودند ، و همچنين به خط خودش نامه‏اى براى من نوشته بود كه مرا بشارت به نيكى مى‏داد ، من چون امان نامه را ديدم با يكى از رفقاى خودم به منزل او رفتيم ، چون مرا ديد برخاست و مرا در آغوش كشيد و به من آنقدر احترام گذاشت كه هرگز چنين نكرده بود ، و به من خطاب كرد و گفت : كار تو به آنجا رسيده كه شكايت مرا به امام زمان‏عليه السلام مى‏كنى؟ گفتم دعا و حاجتى بود ، گفت : واى بر تو! ديشب در خواب مولاى خود صاحب‏الزّمان را ديدم كه با عصبانيّت مرا امر به نيكى كردن به تو فرمود ، به حدّى كه من ترسيدم ،
 قابل ذكر است كه مرحوم آيةاللّه حاج ميرزا محمّد تقى موسوى اصفهانى صاحب كتاب با ارزش مكيال المكارم و آئين جمعه كه خود خدمت امام زمان‏عليه السلام رسيده در كتاب آئين جمعه مى‏فرمايد : اين‏ضعيف به جهت مهمّات چندى اين نماز و دعا را خواندم و به بركت امام زمان‏عليه السلام به زودى حوائجم برآورده شد .





:: برچسب‌ها: دستور دعاي فرج جهت رفع گرفتاري ,

مطالب مرتبط با این پست :

می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








به وبلاگ من خوش آمدید

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان نایس سئو و آدرس niceseo.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com